همه ما اعم از اینکه به نشانه ها (signs) اعتقاد داشته باشیم یا نه ، به این نمادها توجه میکنیم.
به عنوان مثال وقتی در یک مهمانی دور هم جمع شوید و فردی فال قهوه یا فال حافظ بگیرد، قطعا شما هم مشتاق خواهید بود تا امتحان کنید و بدانید او چه می گوید و یا برخی افراد برای اخذ تصمیمات مختلف استخاره میگیرند.
حال به این نکته توجه کنید :
نشانهها (signs) به خودی خود مهم نیستند مگر آنکه ما خودمان به آنها اهمیت دهیم.
بنابراین وقتی این نمادها در مسیر زندگی ما قرار میگیرند با خود فکر می کنیم اتفاق مهمی در حال وقوع است و باید به آن توجه کرد.
بیایید مسئله نشانه ها را با هم بررسی کنیم:
دقت کرده اید ، در فرهنگهای مختلف نمادها و نشانههای (signs) مختلفی وجود دارد که ما از بسیاری از آنها خبر نداریم و تحت تاثیر باور آنها نیستیم ولی برای انسان هایی که آن فرهنگ را باور دارند دارای اهمیت هستند.
بنابراین وقتی ما در زندگی به این نشانه ها (signs) برخورد می کنیم برایمان مفهوم و معنای خاصی ندارد زیرا در فرهنگ ما تعریفی برای آن نشانه (signs) نداریم .
به طور کلی نشانهها (signs) همانند یک پیچش در جریان زندگی هستند که ما در آن شناور هستیم و به ما راه جدیدی را نشان میدهند.
اینکه ما چکونه نسبت به این راه جدید واکنش نشان می دهیم و آیا احساسات ما با آن درگیر میشود یا خیر نشان میدهد که آیا برای ما اهمیت دارد یا ندارد .
جریان زندگی ما از مسیرها و سرنوشتهای مختلفی عبور میکند. در این جریان هزاران انشعاب و راه جدید وجود دارد که هر کدام بیانگر مسیری از زندگی و سرنوشت ما است.
توجه کنید هر بار که انتخابی می کنیم در واقع وارد یک مسیر جدیدی از زندگی میشویم . یک سرنوشت جدیدی با این انتخاب رقم میخورد. اگر وارد مسیر جدیدی شده باشیم و حس کنیم که چیزی تغییر کرده است پس میتواند برای ما یک نشانه (signs) باشد. اما اگر آن اتفاق احساسات ما را درگیر نکند نشانه محسوب نمیشود.
مثالی میزنم ، فرض کنید در جلسه خواستگاری، آینه ای بصورت اتفاقی میافتد و میشکند، اگر این اتفاق احساس شما را درگیر کند و برایتان عجیب باشد این یک نشانه (signs) است اما اگر هیچ احساسی ایجاد نکند و به آن توجهی نکنید ، برای شما نشانه (signs) نیست .
نشانه (signs) یک احساس است . نشانه (signs) احساسات شما را درگیر می کند و قصد دارد بگوید واقعه عجیب و غریبی در حال رخ دادن است .