چهل قاعده شمس تبریزی

چهل قاعده شمس تبریزی

moca

چهل قاعده شمس تبریزی از کتاب ملت عشق

کتاب ملت عشق، یکی از  لذت‌بخش‌ترین کتاب‌هایی است که تقریبا هر خواننده‌ای را مجذوب خود می‌کند و این به خاطر عشقِ زیبا و عرفانی میان مولانا و شمس تبریزی و همچنین  الیف شافاک، نویسنده کتاب است. 

در کتاب ملت عشق، یکی از زیباترین مطالب که بسیار به چشم می‌آید، چهل قاعده شمس تبریزی است.

در سراسر کتاب ملت عشق، شمس در موقعیت‌هایی خاص هر بار یک قاعده را بیان می‌کند که بسیار خواندنی است. در این مطلب چهل قاعده شمس تبریزی را باهم می خوانیم.

اگر به این چهل قاعده شمس تبریزی و داستان زندگی شمس و مولانا  علاقه مند شدید می توانید کتاب ملت عشق  را از خانه کتاب معنا دانلود کنید . 

قاعده ۱ از چهل قاعده شمس تبریزی

کلماتی که برای توصیف پروردگار به کار می‌بریم، همچون آینه‌ای است که خود را در آن می‌بینیم. هنگامی که نام خدا را می‌شنوی ابتدا اگر موجودی ترسناک و شرم‌آور به ذهنت بیاید، به این معناست که تو نیز بیشتر مواقع در ترس و شرم به سر می‌بری. اگر هنگامی که نام خدا را می‌شنوی ابتدا عشق و لطف و مهربانی به یادت بیاید، به این معناست که این صفات در وجود تو نیز فراوان است.

قاعده ۲ از چهل قاعده شمس تبریزی

پیمودن راه حق کار دل است، نه کار عقل. راهنمایت همیشه دلت باشد، نه سری که بالای شانه‌هایت است. از کسانی باش که به نفس خود آگاهند، نه از کسانی که نفس خود را نادیده می‌گیرند.

قاعده ۳ از چهل قاعده شمس تبریزی

قرآن را می‌توان در چهار سطح خواند. سطح اول معنای ظاهری است. بعدی معنای باطنی است. سومی بطنِ بطن است. سطح چهارم چنان عمیق است که در وصف نمی‌گنجد.

قاعده ۴ از چهل قاعده شمس تبریزی

صفات خدا را می‌توانی در هر ذره کائنات بیابی. چون او نه در مسجد و کلیسا و دیر و صومعه، بلکه هر آن همه جا هست. همانطور که کسی نیست که او را دیده و زنده مانده باشد، کسی هم نیست که او را دیده و مرده باشد. هر که او را بیابد تا ابد نزدش می ماند.

قاعده ۵ از چهل قاعده شمس تبریزی

کیمیای عقل با کیمیای عشق فرق دارد. عقل محتاط است. ترسان و لرزان گام بر می‌دارد. با خودش می‌گوید: «مراقب باش آسیبی نبینی.» اما مگر عشق اینطور است؟ تنها چیزی که عشق می‌گوید این است: «خودت را رها کن. بگذار برود!» عقل به آسانی خراب نمی‌شود. عشق اما خودش را ویران می کند. گنج‌ها و خزانه‌ها هم در دل ویرانه‌ها یافت می‌شود، پس هرچه هست در دل خراب است.

قاعده ۶ از چهل قاعده شمس تبریزی

اکثر درگیری‌ها، پیش‌داوری‌ها و دشمنی‌های این دنیا از زبان منشأ می‌گیرد. تو خودت باش و به کلمه‌ها زیاد بها نده. در دیار عشق زبان حکم نمی‌راند. عاشق بی‌زبان است.

قاعده ۷ از چهل قاعده شمس تبریزی

در این زندگانی اگر تک و تنها در گوشه‌ی انزوا بمانی و فقط پژواک صدای خود را بشنوی، نمی توانی حقیقت را کشف کنی، فقط در آینه‌ی انسانی دیگر است که می‌توانی خودت را کامل ببینی.

قاعده ۸ از چهل قاعده شمس تبریزی

هیچ‌گاه نومید مشو. اگر همه درها هم به رویت بسته شوند، سرانجام او کوره راهی مخفی را که از چشم همه پنهان مانده، به رویت باز می‌کند. حتی اگر هم‌اکنون قادر به دیدنش نباشی، بدان که در پس گذرگاه‌های دشوار باغ‌های بهشتی قرار دارد. شکر کن! پس از رسیدن به خواسته‌ات شکر کردن آسان است. صوفی آن است که حتی وقتی خواسته‌اش محقق نشده، شکر گوید.

 

قاعده ۹ از چهل قاعده شمس تبریزی

صبر کردن به معنای ماندن و انتظار کشیدن نیست. به معنای آینده‌نگر بودن است. صبر چیست؟ به تیغ نگریستن و گل را پیش چشم مجسم کردن است، به شب نگریستن و روز را در خیال دیدن است. عاشقانِ خدا صبر را همچون شهد شیرین به کام می‌کشند و هضم می‌کنند. می‌دانند زمان لازم است تا هلال ماه به بدر کامل بدل شود.

 

قاعده ۱۰ از چهل قاعده شمس تبریزی

به هر سو که می‌خواهی – شرق، غرب، شمال یا جنوب – برو، اما هر سفری که آغاز می‌کنی سیاحتی به درون خود بدان! آنکه به درون خود سفر می‌کند، سرانجام ارض را طی می‌کند.

 

قاعده ۱۱ از چهل قاعده شمس تبریزی

قابله می‌داند که زایمان بی‌درد نمی‌شود. برای آنکه «تویی» نو و تازه از تو ظهور کند باید برای تحمل سختی‌ها و دردها آماده باشی.

 

قاعده ۱۲ از چهل قاعده شمس تبریزی

عشق سفر است. مسافر این سفر چه بخواهد چه نخواهد، از سر تا پا عوض می‌شود. کسی نیست که رهرو این راه شود و تغییر نکند.

 

قاعده ۱۳ از چهل قاعده شمس تبریزی

در این دنیا بیش از ستاره‌های آسمان، مرشدنما و شیخ‌نما هست. مرشد حقیقی آن است که تو را به دیدن درون خودت و کشف کردن زیبایی‌های باطنت رهنمون می‌شود. نه آن که به مریدپروری مشغول شود.

قاعده ۱۴ از چهل قاعده شمس تبریزی

به جای مقاومت در برابر تغییراتی که خدا برایت رقم زده است، تسلیم شو. بگذار زندگی با تو جریان یابد، نه بی تو. نگران این نباش که زندگی‌ات زیر و رو شود. از کجا معلوم زیر زندگی‌ات بهتر از رویش نباشد.

 

قاعده ۱۵ از چهل قاعده شمس تبریزی

خدا هر لحظه در حال کامل کردنِ ماست، چه از درون و چه از بیرون. هر کدام ما اثر هنریِ ناتمامی است. هر حادثه‌ای که تجربه می‌کنیم، هر مخاطره‌ای که پشت سر می‌گذاریم، برای رفع نواقصمان طرح‌ریزی شده است. پروردگار به کمبودهایمان جداگانه می‌پردازد، زیرا اثری که انسان نام دارد در پی کمال است.

 

قاعده ۱۶ از چهل قاعده شمس تبریزی

خدا بی‌نقص و کامل است، او را دوست داشتن آسان است. دشوار آن است که انسان فانی را با خطا و صوابش دوست داشته باشی. فراموش نکن که انسان هر چیزی را فقط تا آن حد که دوستش دارد، می‌تواند بشناسد. پس تا دیگری را حقیقتا در آغوش نکشی، تا آفریده را به خاطر آفریدگار دوست نداشته باشی، نه به قدر کافی ممکن است بدانی، نه به قدر کافی ممکن است دوست داشته باشی.

 

قاعده ۱۷ از چهل قاعده شمس تبریزی

آلودگی اصلی نه در بیرون و در ظاهر، بلکه در درون و دل است. لکه ظاهری هر قدر هم بد به نظر بیاید، با شستن پاک می‌شود، با آب تمیز می‌شود. تنها کثافتی که با شستن پاک نمی‌شود حسد و خباثت باطنی است که قلب را مثل پیه در میان می‌گیرد.

 

قاعده ۱۸ از چهل قاعده شمس تبریزی

تمام کائنات با همه لایه‌ها و با همه بغرنجی‌اش در درون انسان پنهان است. شیطان مخلوقی ترسناک نیست که بیرون از ما در پی فریب دادنمان باشد، بلکه صدایی است در درونِ خودمان. در خودت به دنبال شیطان بگرد، نه در بیرون و در دیگران. و فراموش نکن هر که نفسش را بشناسد، پروردگارش را شناخته است. انسانی که نه به دیگران، بلکه به خود بپردازد، سرانجام پاداشش شناخت آفریدگار است.

قاعده ۱۹ از چهل قاعده شمس تبریزی

اگر چشم انتظار احترام و توجه و محبت دیگرانی، ابتدا این‌ها را به خودت بدهکاری. کسی که خودش را دوست نداشته باشد ممکن نیست دیگران دوستش داشته باشند. خودت را که دوست داشته باشی، اگر دنیا پر از خار هم بشود، نومید نشو، چون به زودی خارها گل می‌شود.

 

قاعده ۲۰ از چهل قاعده سمش تبریزی

اندیشیدن به پایانِ راه کاری بیهوده است. وظیفه تو فقط اندیشیدن به نخستین گامی است که برمی‌داری. ادامه‌اش خودبه‌خود می‌آید.

قاعده ۲۱ از چهل قاعده شمس تبریزی

به هر کدام ما صفاتی جداگانه عطا شده است. اگر خدا می‌خواست همه عینا مثل هم باشند، بدون شک همه را مثل هم می‌آفرید. محترم نشمردن اختلاف‌ها و تحمیل عقاید صحیح خود به دیگران بی‌احترامی است نسبت به نظام مقدس خدا.

 

قاعده ۲۲ از چهل قاعده شمس تبریزی

عاشق حقیقی خدا وارد میخانه که بشود، آنجا برایش نمازخانه می‌شود. اما آدم دائم الخمر وارد نمازخانه هم که بشود، آن جا برایش میخانه می‌شود. در این دنیا هر کاری که بکنیم، مهم نیتمان است، نه صورتمان.

 

قاعده ۲۳ از چهل قاعده شمس تبریزی

زندگی اسباب بازی پر زرق و برقی است که به امانت به ما سپرده‌اند. بعضی‌ها اسباب بازی را آن قدر جدی می‌گیرند که به خاطرش می‌گریند و پریشان می‌شوند. بعضی‌ها هم همین که اسباب بازی را به دست می‌گیرند کمی با آن بازی می‌کنند و بعد می‌شکنندش و می‌اندازندش دور. یا زیاده بهایش می‌دهیم یا بهایش را نمی‌دانیم. از زیاده روی بپرهیز. صوفی نه افراط می‌کند و نه تفریط. صوفی همیشه میانه را بر می‌گزیند.

 

قاعده ۲۴ از چهل قاعده شمس تبریزی

حال که انسان اشرف مخلوقات است، باید در هر گام به خاطر داشته باشد که خلیفه‌ی خدا بر زمین است و طوری رفتار کند که شایسته‌ی این مقام باشد. انسان اگر فقیر شود، به زندان افتد، آماج افترا شود، حتی به اسارت رود، باز هم باید مانند خلیفه‌ای سرافراز، چشم و دل سیر و با قلبی مطمئن رفتار کند.

 

قاعده ۲۵ از چهل قاعده شمس تبریزی

فقط در آینده دنبال بهشت و جهنم نگرد. هرگاه بتوانیم یکی را بدون چشمداشت و حساب و کتاب و معامله دوست داشته باشیم، در اصل در بهشتیم. هرگاه با یکی منازعه کنیم و به نفرت و حسد و کین آلوده شویم، با سر به جهنم افتاده‌ایم.

 

قاعده ۲۶ از چهل قاعده شمس تبریزی

کائنات وجودی واحد است. همه‌چیز و همه‌کس با نخی نامرئی به هم بسته‌اند. مبادا آه کسی را برآوری؛ مبادا دیگری را، به خصوص اگر از تو ضعیف‌تر باشد، بیازاری. فراموش نکن اندوه آدمی تنها در آن سوی دنیا ممکن است همه انسان‌ها را اندوهگین کند. و شادمانی یک نفر ممکن است همه را شادمان کند.

قاعده ۲۷ از چهل قاعده شمس تبریزی

این دنیا به کوه می‌ماند، هر فریادی که بزنی، پژواک همان را می‌شنوی. اگر سخنی خیر از دهانت برآید، سخنی خیر پژواک می‌یابد. اگر سخنی شر بر زبان برانی، همان شر به سراغت می‌آید. پس هر که درباره‌ات سخنی زشت بر زبان راند، تو چهل شبانه روز درباره آن انسان سخن نیکو بگو. در پایان چهلمین روز می‌بینی همه چیز عوض شده. اگر دلت دگرگون شود، دنیا دگرگون می‌شود.

قاعده ۲۸ از چهل قاعده شمس تبریزی

گذشته مهی است که روی ذهنمان را پوشانده. آینده نیز پس پرده خیال است. نه آینده‌مان مشخص است، نه گذشته‌مان را می‌توانیم عوض کنیم. صوفی همیشه حقیقت زمان حال را در می‌یابد.

قاعده ۲۹ از چهل قاعده شمس تبریزی

تقدیر به آن معنا نیست که مسیر زندگیمان از پیش تعیین شده. به همین سبب این که انسان گردن خم کند و بگوید: «چه کنم، تقدیرم این بوده»، نشانه‌ی جهالت است. تقدیر همه‌ی راه نیست، فقط تا سر دو راهی‌هاست. گذرگاه مشخص است، اما انتخاب گردش‌ها و راه‌های فرعی در دست مسافر است. پس نه بر زندگی‌ات حاکمی و نه محکوم آن.

قاعده ۳۰ از چهل قاعده شمس تبریزی

صوفی حقیقی آن است که اگر دیگران سرزنشش کنند، عیبش بجویند، بدش بگویند، حتی به او افترا ببندند، دهانش را بسته نگه دارد و درباره کسی حتی یک کلمه حرف ناشایست نزند. صوفی عیب را نمی‌بیند، عیب را می‌پوشاند.

قاعده ۳۱ از چهل قاعده شمس تبریزی

برای نزدیک شدن به حق باید قلبی مثل مخمل داشت. هر انسانی به شکلی نرم شدن را فرا می‌گیرد. بعضی‌ها حادثه‌ای را پشت سر می‌گذراند، بعضی‌ها مرضی کشنده را؛ بعضی‌ها درد فراق می‌کشند، بعضی‌ها درد از دست دادن مال… همگی بلاهای ناگهانی را پشت سر می‌گذاریم، بلاهایی که فرصتی فراهم می‌آورند برای نرم کردن سختی‌های قلب. بعضی‌هایمان حکمت این بلایا را درک می‌کنیم و نرم می‌شویم، بعضی‌هایمان اما افسوس که سخت‌تر از پیش می‌شویم.

 

قاعده ۳۲ از چهل قاعده شمس تبریزی

همه پرده‌های میانتان را یکی یکی بردار تا بتوانی با عشقی خالص به خدا بپیوندی. قواعدی داشته باش، اما از قواعدت برای راندن دیگران یا داوری درباره‌شان استفاده نکن. به ویژه از بت‌ها بپرهیز، ای دوست. و مراقب باش از راستی‌هایت بت نسازی! ایمانت بزرگ باشد، اما با ایمانت در پی بزرگی مباش!

 

قاعده ۳۳ از چهل قاعده شمس تبریزی

در این دنیا که همه می‌کوشند چیزی شوند، تو “هیچ” شو. مقصدت فنا باشد. انسان باید مثل گلدان باشد. همان طور که در گلدان نه شکل ظاهر، بلکه خلا درون مهم است، در انسان نیز نه ظن منیت، بلکه معرفت هیچ بودن اهمیت دارد.

 

قاعده ۳۴ از چهل قاعده شمس تبریزی

تسلیم شدن در برابر حق نه ضعف است نه انفعال. برعکس، چنین تسلیم شدنی قوی شدن است به حد اعلی. انسان تسلیم شده سرگردانی در میان موج‌ها و گرداب‌ها را رها می‌کند و در سرزمینی امن زندگی می‌کند.

 

قاعده ۳۵ از چهل قاعده شمس تبریزی

در این زندگی فقط با تضادهاست که می‌توانیم پیش برویم. مومن با منکر درونش آشنا شود، ملحد با مومن درونش. شخص تا هنگامی که به مرتبه انسان کامل برسد پله پله پیش می‌رود. و فقط تا حدی که تضادها را پذیرفته، بالغ می‌شود.

قاعده ۳۶ از چهل قاعده شمس تبریزی

از حیله و دسیسه نترس. اگر کسانی دامی برایت بگسترانند تا صدمه‌ای به تو بزنند، خدا هم برای آنان دام می‌گسترد. چاه کن اول خودش ته چاه است. این نظام بر جزا استوار است. نه یک ذره خیر بی‌جزا می‌ماند، نه یک ذره شر. تا او نخواهد برگی از درخت نمی‌افتد. فقط به این ایمان بیاور.

 

قاعده ۳۷ از چهل قاعده شمس تبریزی

ساعتی دقیق‌تر از ساعت خدا نیست. آن قدر دقیق است که در سایه‌اش همه‌چیز سر موقعش اتفاق می‌افتد. نه یک ثانیه زودتر، نه یک ثانیه دیرتر. برای هر انسانی یک زمان عاشق شدن هست، یک زمان مردن.

 

قاعده ۳۸ از چهل قاعده شمس تبریزی

برای عوض کردن زندگیمان، برای تغییردادن خودمان هیچگاه دیر نیست. هر چند سال که داشته باشیم، هر گونه که زندگی کرده باشیم، هر اتفاقی که از سر گذرانده باشیم، باز هم نو شدن ممکن است. حتی اگر یک روزمان درست مثل روز قبلش باشد، باید افسوس بخوریم. باید در هر لحظه و در هر نفسی نو شد. برای رسیدن به زندگی نو باید پیش از مرگ مُرد.

 

قاعده ۳۹ از چهل قاعده شمس تبریزی

حتی اگر نقطه‌ها مدام عوض شوند، کل همان است. به جای دزدی که از این دنیا می‌رود، دزدی دیگر به دنیا می‌آید. جای هر انسان درستکاری را انسانی درستکار می‌گیرد. کل هیچگاه دچار خلل نمی‌شود، همه چیز سرجایش می‌ماند، در مرکزش… هیچ چیز هم از امروز تا فردا به یک شکل نمی‌ماند، تغییر می‌کند. به جای هر صوفی‌ای که می‌میرد، صوفی‌ای دیگر می‌زاید.

 

قاعده ۴۰ از چهل قاعده شمس تبریزی

عمری که بی عشق بگذرد، بیهوده گذشته است. نپرس که آیا باید در عشق الهی باشم یا عشق مجازی، عشق زمینی یا عشق آسمانی، یا عشق جسمانی؟ از تفاوت‌ها تفاوت می‌زاید. حال آنکه به هیچ متمم و صفتی نیاز ندارد عشق. خود به تنهایی دنیایی است عشق. یا درست در میانش هستی، در آتشش، یا بیرونش هستی، در حسرتش.

این مطلب چهل قاعده شمس تبریزی از کتاب ملت عشق نوشته الیف شافاک بود . 

لینک دانلود کتاب ملت عشق

اگر این مطلب مورد علاقه شما بود آن را با دوستانتان به اشتراک بگذارید . 

نظر شما درباره این چهل قاعده چیست ؟

معنا در شبکه های اجتماعی دنبال کنید

چگونه ازقانون بالانس یا تعادل به نفع خود استفاده کنیم

Moca

چگونه ازقانون بالانس یا تعادل به نفع خود استفاده کنیم

قانون بالانس یا تعادل

 

انسان ها با دست های خودشان مسائل و موانعی را خلق می کنند و سپس تمام تلاش  خود را برای غلبه بر این مشکلات به کار می گیرند .

تا به حال با خود فکر کرده اید که دلیل اینهمه  مسئله و مشکل در زندگی ما چیست ؟

با ما همراه باشید تا دلیل این مشکلات و موانع را با شما در میان بگذاریم و یاد بگیرید که چطور مسائل و مشکلات خود را از زندگی کنار بگذارید. 

علت مشکلات ما چیست ؟

 

بطور کلی مسائل و مشکلات ما به یک دلیل در زندگی پدیدار می شوند و آن هم ایجاد پتانسل اضافه است .

هر چیزی در طبیعت تمایل به توازن دارد . هر جا که پتانسیل اضافه ( از هر نوع انرژی) وجود داشته باشد نیروهای موازنه دست به کار می شوند و این عدم توازن را از بین می برند .

این موضوع آنقدر برای ما طبیعی است که در مورد آن حتی از خودمان سوال هم نمی پرسیم یا حتی شگفت زده هم نمی شویم .

اما چرا این سیستم به این روش کار می کند ؟

چرا قانونی به نام توازن یا تعادل وجود دارد؟

علت وجود قوانین !!!

برای این سوال پاسخی وجود ندارد .

بطور کلی  قوانین دلیل وجودشان را توضیح نمی دهند بلکه آنچه که واضح است را نشان می دهند . تمام قوانین طبیعت نسبت به قانون توازن یا قانون بالانس در درجه دوم قرار دارند . قانون تعادل ، مادر قوانین طبیعت است .

بنابراین نمی توان توضیح داد که چرا در طبیعت قانون توازن وجود دارد . 

ما باید به سادگی این قانون را به عنوان یک واقعیت بپذیریم  . چون در تمام طبیعت و در تمام طول زندگیمان می توانیم کارکرد و نتایج این قانون را درک کنیم .

توجه کنید : 

حتما دقت کرده اید که در زندگی فصل های مختلفی وجود دارد . بعد از زمستان بهار می آید . خوبی و بدی در امتداد هم روی می دهند  . بعد از هر پیروزی شکست وجود دارد . اینها همه نمودهای قانون بالانس یا تعادل هستند .

از طرفی هم شکست و هم پیروزی بالانس یا تعادل را بر هم می زنند . توازن مطلق زمانی است که هیچ اتفاقی رخ ندهد . اما چنین حالتی وجود ندارد  و هیچ کس نمی تواند یک توازن 100 درصدی را ببیند .

دنیا پر از نوسان های پیوسته است . حتی در طبیعت هم اتفاقاتی می افتد که نیروی بالانس بیدار شده و شرایط را به تعادل می رساند .

روز و شب ، جذر و مد ، تولد و مرگ .

پس همواره به یاد داشاه باشید که یکی از قدرتمندترین قوانین طبیعت ، قانون بالانس است و این قانون در نهایت همه چیز را به سمت توازن پیش می رود .

فرض کنید تصمیمی می گیرید و با گرفتن این تصمیم شرایطی ایجاد می کنید که تغییرات زیادی در یک جهت ایجاد می شود  . بدین ترتیب بالانس را برهم می زنید و تحت تاثیر انرژی های زیادی قرار می گیرید . این انرژی ها  مقابل شما قرار می گیرند .

فرض کنید اتفاق بدی در زندگیتان رخ می دهد باز هم بالانس بر هم می خورد و شما نیروی بالانس را بیدار می کنید . 

توازن نه تنها با اقدام و عمل بلکه با افکار هم بر هم می خورد . این صرفا به این معنی نیست که افکار محرک اعمال هستند  . افکار انرژی ساطع می کنند . همه چیز دراین دنیای مادی انرژی است و همه چیز در سطوح ناپیدای انرژی رخ می دهد  و بازتابی در دنیای ماده دارد . انرژی افکار بسیار پر قدرت هستند .

اگر در جایی پتانسل اضافه ایجاد کنید نیروهای بالانس به کار افتاده و آن را به تعادل بر می گردانند .

انرژی افکار زمانی به پتانسیل اضافه تبدیل می شوند که به نوعی  اهمیت بیش اندازه به وجود بیاورند بدین ترتیب نیروی بالانس دست به کار شده  و اقدام به محو این پتانسیل اضافه می کند .

 

پتانسیل اضافه

پتانسیل اضافه زمانی ایجاد می شود که ما اهمیت زیادی به موضوعی می دهیم .بطور کلی ذهن ما هر پدیده یا فکری را ارزیابی می کند اگر ذهن به این پدیده اهمیت بالایی بدهد واقعیت دچار تغییر می شود . زیرا وقتی ذهن اهمیت موضوعی را بالا می برد ما با فیلتری وقایع را می بینیم . در واقع وقایع را همانگونه که هست نمی بینیم و در نتیجه پتانسیل اضافه رشد می کند . 

اگر این اهمیت بسیار زیاد باشد نمود آن فقط نمود مادی نخواهد بود و ممکن است حتی به گفتگوی درونی مکرر تبدیل شود . (فرض کنید با یکی از دوستانتان دعوا کرده و خشم زیادی را تجربه کرده اید . گاها هفته ها و حتی ماه ها درگیر این خشم و نوعی فکر آزار دهنده و تکرای بوده اید ) بنابراین پتانسیل اضافه ایجاد شده و نیروی بالانس دست به کار می شود .

زمانی که با فیلتر های ذهنی وقایع را ببینید دو حالت رخ می دهد :

یا مشخصات به شدت منفی را به آن موضوع منتسب می کنید و یا مشخصات به شدت مثبت را .

 

عملکرد نیروهای بالانس ! 

در واقع اشتباه در ارزیابی به تنهایی نقشی در تولید پتانسیل اضافه ندارد . یک ارزیابی اشتباه در صورتی منجر به خلق پتانسیل اضافه می شود که ارزیابی ما اهمیت زیادی برای ما داشته باشد . تنها مواردی که برای ما مهم هستند و همراه با یک ارزیابی ایجاد می شوند می توانند پتانسیل اضافه ایجاد کنند .

پتانسیل اضافه نقش بسیار مهمی را در زندگی ما انسان ها بازی می کند .

عمل نیروهای بالانس برای از بین بردن پتانسیل های اضافه قوی ترین نیروهایی است که در طبیعت وجود دارد .

پتانسیل اضافه در نتیجه بالابردن اهمیت به وجود می آید . حالا این اهمیت می تواند مثبت باشد و یا منفی  .

 

چگونه نیروی بالانس وارد کار می شود !!!

به دلیل دادن اهمیت بالا به یک اتفاق خوب و یا بد نیروی بالانس دست به کار می شود و به هر طریقی تعادل را مجدد بر قرار می کند . 

بگذارید با یک مثال این موضوع را برایتان توضیح دهم .

فرض کنید شغلی دارید که از آن راضی نیستید . هر روز به خودتان بدو بیراه می گویید که چرا مجبورید این کار را انجام دهید .

هر روز صبح از خواب بیدار می شوید و با ناامیدی سرکار می روید . از رئیس تان دلخور بوده و مدام گله می کنید  . از همکارانتان که کارها را به شما محول کرده اند شکایت می کنید با اینکار شما پتانسیل اضافه ایجاد کرده اید ، بنابراین نیروی بالانس دست به کا ر می شود تا تعادل را برقرار کند و مثلا شما بیمار می شوید تا سر کار نروید و یا حتی شغل خود را از دست می دهید .

 

حتما با خود می گویید پس چه کاری باید انجام دهید ؟

علت مشکلات ما چیست ؟

شما باید  اهمیت موضوعات را بالا نبرید تا تعادل را برهم نزنید . 

مثلا در مورد شغل باید اهمیت را پایین آورد .

برای اینکه هر پتانسیل اضافی را کم کنید باید آگاهانه نگرش خود را در مورد آن کار تغییر دهید .

مدت زمانی به خودتان استراحت دهید و کاری را انجام دهید که دوست دارید. برای مدتی خودتان را رها کنید ، نه اینکه مرخصی بگیرید و یا کار نکنید . منظورم این است که  تمام انرژی خود را به کار ندهید .کار کنید ولی درگیر کار نباشید و خود را از هیاهوی دنیا بیرون بکشید . 

شما برای کار کردن و شغل به این دنیا نیامده اید . البته منظور از دست دادن و رها کردن کار نیست  ولی نباید خودتان را با کار یکی بدانید و پتانسیل اضافه تولید کنید .

سعی کنید در بازی یک نفر دیگر نیوفتید و خودتان بازیگر زندگیتان باشید . 

معنا در شبکه های اجتماعی دنبال کنید

چطور امید معجزه می کند

Hananeh

چطور امید معجزه می کند؟

چقدر به آینده خوش بین هستید؟

چقدر با انگیزه اهداف خود را دنبال می کنید؟

آیا تا بحال به اهمیت امید در زندگی خود فکر کرده اید؟

آیا اهمیت امید را در برنامه ریزی های خود می دانید ؟

در برنامه ریزی های خود امید را فراموش نکند . 

اگر دقت کرده باشید فارغ از اینکه وضعیت اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و … در حال حاضر چگونه است، خیلی از ما آدمها به آینده امید چندانی نداریم در حالی که داشتن امید برای کسی که میخواهد هدف گذاری کند و برای کسی که میخواهد برای آینده برنامه ریزی کند بسیار بسیار مهم است.

مارتین لوترکینگ می گوید: “امید هیچ وقت شما را رها نمی کند بلکه این شما هستید که امید را رها می کنید.”

امید یک قسمت مهم برای به نتیجه رسیدن هر هدفی است. البته امیدی که براساس تجربه و دانش باشد نه بر مبنای توهم.

در اینصورت این امید می تواند کاری کند که به خودمان، به سیستم و کاری که داریم انجام می دهیم اعتماد کنیم و این اعتماد برای موفقیت در هر کاری ضروری است. اگر اعتماد نباشد چطور می توان یک کار بزرگ را به انجام رساند.

امید، قدرت هر روش و استراتژی که داشته باشید را چند برابر میکند. امید نگرش قهرمان هاست نه فقط آنهایی که همه ما می شناسیم و مدال آور بوده اند بلکه افرادی که ناشناس و صرفا قهرمان زندگی خودشان هستند را نیز در بر می گیرد.

امید دشمن دست از کار کشیدن هاست. و امید هست که آن خمیر بی شکل آینده را به شکل دلخواه ما خلق می کند. بنابراین هر اقدامی جهت گسترش امید در ما یک مهارت مهم است. امید یک اعتقاد است.

اینکه آینده ما به شکلی رقم بخورد که نتیجه دلخواه ما باشد. امید یک خیال پردازی متوهمانه نیست …

  • امید خودش را در افکار ما نشان می دهد، جاییکه به آینده ی مطلوب خودمان نگاه میکنیم
  • امید خودش را در تصورات ما نشان می دهد جاییکه رویای دلخواه ما را به تصویر می کشد.
  • امید خودش را در انرژی ما نشان میدهد که با اشتیاق به سمت آینده حرکت می کنیم
  • امید خودش را در اعمال ما نشان می دهد، جوری رفتار میکنیم که انگار آن آینده محکوب به شدن است

امید با کارکردن و با اقدام کردن است که زنده می ماند. بدون رفتار هدفمند حرکت کردن ، امید جز یک توهم نخواهد بود. باید بدانید امید در نگرش ما، در طرز تفکر ما، در اعمال ما و در کردار ما چگونه نمود پیدا می کند.

در برنامه ریزی های خود امید را فراموش نکنید.

معنا در شبکه های اجتماعی دنبال کنید

چگونه شهامت رسیدن به اهدافتان را داشته باشید ؟

Hananeh

آیا شهامت رسیدن به اهدافتان را دارید؟

تا به حال چند بار  اهدافی را برای خودتان تعیین کرده اید و سپس بدون دستیابی به آنها ، فراموش شده اند؟

انگیزه و تمایل شما برای رسیدن به اهدافتان چقدر است؟

چقدر زمان صرف بررسی روند زندگی و موانع زندگیتان کرده اید ؟

وقتی هدفی را برای خودتان تعریف می کنید باید به فکر شتاب شروع رسیدن به آن هم باشید. حتما می پرسید چرا؟!

شاید در خیلی از مسابقات دیده باشید مثلا مسابقات دو و یا شنا که شتاب اولیه در شروع مسابقه برای رسیدن به نقطه پایان اهمیت زیادی دارد.  نکته اینجاست که باید برای یک شروع اولیه پرقدرت شهامت داشت تا قدرت ادامه پیدا کردن آن را نیز داشته باشید. برای موفقیت در هر برنامه و هدفی خوب است که به چهار سوال زیر پاسخ دهید : 

سوال اول:

از خودتان بپرسید برای اینکه به این هدف برسم خودم را باید از دست چه چیزهایی در زندگی نجات دهم؟

آدم های سمی ؟ همیشه در اطراف ما یک سری آدمهای منفی وجود دارند . 

محیط های سمی ؟ در محیطی قرار داریم که اجازه رشد به ما داده نمی شود و نمی گذارند کاری که برایش برنامه داریم را انجام دهیم .

شبکه های اطلاعاتی سمی ؟ چه کانال هایی و یا چه سایتهایی هستند که ما را از برنامه هایمان دور می کنند، چه روزنامه هایی هستند که دارند ما را به سمتی دیگر سوق می دهند.

فراموش نکنید سوال اول بسیار مهم است و حتما باید به آن پاسخ داده شود.

سوال دوم :

زمانی که هدفی تعیین میکنید و یک برنامه اجرایی برای آن در نظر میگیرید ، به این سوال پاسخ دهید: 

“کجا هست که بیش از هر چیز دیگری از آن می ترسید ؟ کجا هست که بیش از هر جای دیگری در درونتان مقاومت ایجاد میکند؟” مقاومت بین شما و آن نقطه دلخواه!

حتما برایتان پیش آمده که هر روز برنامه ای را جزء کارهایتان می نویسید اما در پایان روز به آن نپرداخته اید و کم کم با گذشت زمان آن را فراموش کرده اید. به عنوان مثال مقاومت باعث می شود منظم نباشید، اهدافتان را پیگیری نکنید .

با خود فکر کنید چه چیزی باعث ترس و مقاومت شما در این راه می شود. کاری که باید بکنید این است که تمام نیروی خودتان را برای شکستن این مقاومت ها بگذارید.

البته یک شبه این اتفاق نمی افتد بلکه باید تلاش کنید تا آن را ضعیف و ضعیف تر کنید، این نکته مهمی است. جایی که که بیشترین مقاومت ذهنی، بیشترین ترس ذهنی را دارید دقیقا همانجایی است که باید به سمت آن حمله کنید.

سوال سوم:

از خود بپرسید چطور به خودتان اجازه داده اید که شرایط فعلی را داشته باشید؟

ممکن است وضعیت مالی خوبی نداشته باشید، شغل خودتان را دوست نداشته باشید، استاندارد زندگی شما پایین آمده باشد و هزاران مورد دیگر.

این را بدانید که شرایط فعلی شما برگرفته از یک سری تصمیماتی است که در گذشته گرفته اید و باعث شده است الان در چنین وضعیتی باشید.

عواملی که در گذشته برای شما اتفاق افتاده و اجازه نداده اند که رشد کنید چه عواملی هستند. ممکن است اگر خیلی به آنها فکر کنید از دست خودتان عصبانی شوید. ایرادی ندارد بگذارید عصبانی شوید چون قرار نیست در این نقطه گیر کنید قرار نیست صرفا در تصمیمات اشتباه گذشته گیر کنید.

سوال چهارم:

اکنون باید تعیین کنید که به کجا میخواهید بروید؟

آن خمیر بی شکلی که قرار است با تصمیمات شما شکل بگیرد قرار است به چه صورتی باشد؟

می توانید خودتان را در آن آینده تصور کنید و در نقطه ای باشید که به آن هدف دست نیافته اید . بررسی کنید که چه مواردی بوده است که شما را در دستیابی به آن هدف دور نگه داشته است. آنها را برطرف نمایید.

خوشبختانه آینده هنوز اتفاق نیفتاده و می توانید برای تحقق آن برنامه داشته باشید، تصمیمی که الان گرفته می شود که کاری را بانجام برسانید آن آینده را شکل می دهد. بنابراین از همین امروز شروع کنید و تصمیماتی بگیرید که آن آینده را طوری شکل بدهد که مطلوب نظر شما باشد.

 

چهار سوال فوق را در هر هدف و برنامه ای از خودتان بپرسید، شهامت دستیابی به اهداف خود را داشته باشید و آینده ایده آل خود را تحقق ببخشید.

اگر این مطلب برایتان مفید بود آن را به دوستان و عزیزانتان هدیه دهید . 

معنا در شبکه های اجتماعی دنبال کنید

چگونه در زمان حال زندگی کنیم

Hananeh

چگونه در زمان حال زندگی کنیم ؟

تا حالا فکر کردید که چقدر در طول روز به آینده یا گذشته سفر می کنید؟

چقدر در مورد آینده خیال پردازی می کنید بدون اینکه برنامه ای  برای آن داشته باشید؟

حتما در زندگی خودتان و یا در زندگی اطرافیانتان به این موضوع برخورد کرده اید که اکثر آدمها در تمام طول زندگی منتظر هستند تا شرایط به گونه ای تغییر کند تا بتوانند زندگی کنند.

عجیب است اما واقعیت دارد.

اینکه منتظر چه هستند و با این انتظار بسیاری از فرصت های زندگی را از دست می دهند یک واقعیت است. باید بدانیم تنها چیزی که وجود دارد و واقعا می تواند به ما خدمت کند زمان حال است. گذشته که گذشته ، آینده هم هنوز نیامده و تحقق نیافته است پس همین لحظه و همین الان است که وجود دارد.

آیا تا به حال به آن فکر کرده اید؟

حتما برای شما هم پیش آمده، در آینده غوطه ور شده اید و این سفر بسیار طولانی می شود و در واقع در آینده گیر کرده اید . اما این موضوع را در نظر بگیرید اگر در آن آینده قرار است اتفاق خوبی بیفتد، همه چیزی که در اختیار ما است همین اکنون است که منجر بشویم آن آینده اتفاق بیفتد.

راه حل جالبی به شما پیشنهاد می کنم ، آینده را به صورت خمیر شکل پذیری در نظر بگیرید . همه ما یک سری تصورات و ایده در مورد آینده داریم و می توانیم این خمیر را هر جور که تصور میکنیم شکل دهیم.

وقتی که به آینده سفر کرده و صبح تا شب در مورد آن خیال پردازی می کنید نمی توانید آن را آنگونه که می خواهید شکل دهید زیرا دستان شکل دهنده ما در زمان سفر ذهنی به آینده نمیتوانند کاری را به انجام برسانند. اما به یاد داشته باشید که زمان حالی در اختیار ما است که دستان ما قدرت شکل دهنده به آن خمیر آینده را دارند. سفر به آینده خوب است اما صرفا برای دیدن آن اتفاق دلخواه، برای ایده پردازی برای تعیین آنچه می خواهید نه برای سفر کردن طولانی مدت و ماندن در آن.

آن تصور، آن ایده، آن اتفاق در ذهن ما هست اما آنچه در حال حاضر واقعیت داشته و وجود دارد ، زمان حال است که در اختیار ما است و می توانیم از آن استفاده کنیم . 

بنابراین در زمان حال شروع کنید و با دستان خودتان آن چیزی را که می خواهید شکل دهید.  در اینصورت است که آن تصور محقق میشود.

یادتان باشد به گذشته سفر کنید و درس بگیرید، به آینده سفر کنید و ایده بگیرید اما این دو نباید زیاد از حد روی زمان حال سایه اندازند.

فراموش نکنید تمام چیزی که در اختیار دارید همین امروز است، اکنون ، همین فرصتی است که می توانید با خمیری که هنوز شکل نگرفته است کاری انجام دهید.

پیشنهاد می شود کتاب قدرت حال از اکهارت توله را حتما مطالعه و به کار ببندید.

می توانید کتاب نیروی حال را از خانه کتاب معنا دانلود کنید . 

اگر این مطلب برایتان مفید بود آن را به دوستان و عزیزانتان هدیه دهید . 

معنا در شبکه های اجتماعی دنبال کنید

چگونه تمام کننده ماهری باشیم ؟

Hananeh

چگونه تمام کننده ماهری باشیم ؟

چند مسئله حل نشده در زندگیتان دارید؟ 

آیا بیشتر در مورد آنها رویاپردازی می کنید که ای کاش به سرانجام برسند؟

آیا در کل آنها را انکار می کنید و وانمود می کنید که اصلا وجود ندارند؟

در زندگی هر شخصی مسائلی وجود دارد که به آنها پرداخته نشده است. می دانیم که وجود دارند اما در مورد آنها حرفی نمی زنیم یا کاری برای حل آنها انجام نمی دهیم.

نه تنها در زندگی شخصی بلکه در زندگی کاری، در مسائل کلان دولتی و اقتصادی، در برنامه ریزی های گسترده شرکتها، سازمانها، و … در تمام آنها مسائلی وجود دارند که اصلا به آنها رسیدگی نمی شود.

به عنوان مثال بسیار شنیده اید که می گویند قسمت اعظم یارانه ها به افرادی پرداخت می شود که اصلا نیاز ندارند. خب، چاره کار چیست ؟ چگونه می شود آن را حل نمود؟ آیا اصلا به دنبال راه حل هستند؟

خیر !!! بلکه به گونه ای وانمود می شود که اصلا چنین مسئله ای وجود ندارد.

در چنین شرایطی به جای اینکه با مسئله ها روبرو شوید، طوری وانمود می کنید که انگار وجود ندارند و حل آنها را به آینده موکول می نمایید.  شروع میکنید به خیالبافی کردن ، به کاشکی گفتن ها، کاشکی امسال حقوق من را افزایش دهند، کاشکی در قرعه کشی برنده شوم و هزاران کاشکی دیگر.

ولی یادمان باشد که بالاخره روزی خواهد رسید که این مسائل زخم باز می کنند!!!

حال راه حل چیست؟

همیشه به یاد داشته باشید هر پیشرفتی در زندگی قطعا ناشی از یک کار، از یک اقدام ، از یک حرکت است. همان کاری که زمانی از روبرو شدن با آن می ترسیدید و انکار می کردید که اصلا وجود دارد، برایتان سخت بود بر آن غلبه کنید. اما همان مسئله و همان اقدام نقطه عطفی در زندگی شما خواهد بود. نقطه قوت زندگی شما خواهد بود و نقطه ای خواهد بود که زندگی روی خوشش را به شما نشان می دهد. و اینجاست که می بینید عجب فرصتی بوده و شما سالها آن را انکار می کردید.

هر انسانی در زندگی خودش بهتر می داند که چه کارهایی را باید به سرانجام برساند مسئله این است که اقدام کنید و آنها را اجرا نمایید.

مفاهیم، مفاهیم خیلی ساده ای هستند تنها باید اقدام نمایید. اقدام کردن و تبدیل دانسته ها به اجرای آن ، یکی از بهترین مهارت هاست.

باید تبدیل به کسی شوید که کار را به اتمام می رساند، کار را جمع می کند. اتمام کننده و فیصله دهنده خوبی باشید. خیلی چیزاها می دانید، خیلی چیزاها یاد می گیرید اما بین دانستن و کاری که باید انجام شود همیشه یک فاصله وجود دارد که باید این فاصله را از بین ببرید و دانستن را به اجرا کردن برسانیم.

پس ، تمام کننده ماهری باشید . 

اگر این مطلب برایتان مفید بود آن را به دوستان و عزیزانتان هدیه دهید . 

معنا در شبکه های اجتماعی دنبال کنید

بهترین روش برای رسیدن به اهداف

Hananeh

بهترین روش برای رسیدن به اهداف در زندگی

تا به حال چند بار از عدم تحقق برنامه هایتان دلسرد شده اید ؟ 

آیا به این نتیجه رسیده اید که هیچ برنامه ای به ثمر نمی رسد؟

آیا کلافه و درمانده اید که چکار می توانید انجام دهید؟

 

همه ما در طول زندگی اهدافی داریم و بارها برنامه ریزی های مختلفی صورت می دهیم تا به آن اهداف برسیم . هر بار با خود عهد می بندیم که تمام آن برنامه ها را عملی کنیم و دوست داریم اهدافمان تحقق یابند ولی می بینیم با وجود دانش، آگاهی و برنامه ریزی های مکرر به نتایجی که می خواهیم نمی رسیم.

علت چیست ؟ آیا تاکنون به آن فکر کرده اید؟ آیا تاکنون بعد از شکست در یک برنامه ریزی، علل آن را بررسی نموده اید که چرا این گونه شد؟

در این مقاله به شما  روشی آموزش داده می شود که می توانید با اجرای آن موانعی که بر سر راه رسیدن به برنامه ها و اهدافتان وجود دارد را از قبل شناسایی و برطرف نمایید . در این صورت شانس تحقق و به ثمر نشستن اهدافتان را بسیار بسیار بالا می برید.

فرض کنید در یک برنامه ریزی سه ماهه قصد دارید تا به یکی از اهدافتان برسید و نتایج آن برای شما بسیار اهمیت دارد.

تصور کنید سه ماه گذشته و در حال حاضر در آخرین روز سه ماه قرار دارید و 100 درصد با شکست مواجه شده اید. زمان مورد نظر گذشته و شما هیچ خروجی با اهمیتی بدست نیاورده اید.

حال بنشینید و به گذشته خوب فکر کنید و موانعی را که مانع رسیدن شما به نتایج دلخواهتان شده است را بنویسید. این موارد را می توانید با توجه به شناختی که از خودتان دارید، تجاربی که از قبل بدست آورده اید شناسایی کنید. به عنوان مثال آیا به اندازه کافی تلاش نکرده اید؟ آیا دلسرد شده اید و مراحلی را که باید به انجام نرساندید؟ آیا روحیه خود را از دست دادید؟

آیا برنامه را دنبال نکردید؟ آیا اولویت های شما تغییر کرد؟ آیا تنبلی کردید؟ و هزاران مورد دیگر که قطعا می توانید متناسب با شرایط خود آن ها را نام ببرید.

بنابراین خوشحال باشید. چرا؟

چون هنوز سه ماه نگذشته و فرصت هنوز از بین نرفته است. شما موانع راه خود را شناسایی کرده اید سپس بنشینید و برای آنها و یا حداقل برای موانع با اهمیتی که برشمردید راه حل پیدا کنید.

پیش بینی های ضروری را صورت دهید. ببینید درحال حاضر چه کاری می توانید انجام دهید تا شانس تحقق اهدافتان بیشتر و بیشتر شود. برای موانع برنامه ریزی کنید.

به این صورت شما می توانید احتمال تحقق اهداف و برنامه هایتان را بسیار بسیار بالا ببرید. این روش نیاز به تمرین و ممارست دارد اما ارزش آن را دارد زیرا نتایج آن بسیار چشمگیر خواهند بود.

پیشنهاد می کنم  دفتری داشته باشید و به صورت منسجم موارد و موانع شناسایی شده خود را یادداشت کنید. عادت به نوشتن را در خود پرورش دهید. از نتایج آن شگفت زده خواهید شد .

اگر این مطلب برایتان مفید بود آن را به دوستان و عزیزانتان هدیه دهید . 

معنا در شبکه های اجتماعی دنبال کنید

چگونه بطور موثرهدف گذاری کنیم

Hananeh

چگونه به طور موثر هدف گذاری کنیم؟

بایدها و نبایدهای هدف گذاری موثر

آیا به آنچه میخواهید بیش از حد اهمیت می دهید و آیا این کار خوب است؟

آیا تا به حال در راه رسیدن به آنچه خواسته اید دلسرد شده اید و آن را رها نموده اید؟

آیا فکر و عمل شما در یک راستا هستند؟

آیا به قدرت های ماورایی در تحقق اهداف goals باور دارید؟

آیا تا به حال این تجربه را داشته اید که در خواب، امکان انجام هر کاری برای شما فراهم باشد؟

در شفافیت کامل هر آنچه اراده می کنید در لحظه به انجام می رسانید و اگر خواسته ای دارید در لحظه تحقق می یابد. اینطور به نظر می رسد که  هیچ محدودیتی وجود ندارد و واقعا هم این گونه است.

اما در واقعیت و در دنیایی که زندگی می کنیم این گونه نیست. در این دنیا واقعیت هایی وجود دارد، باید تغییراتی ایجاد شود تا شما بتوانید به آنچه می خواهید برسید، به این معنا که رسیدن به آنچه خواسته اید تلاش و زمان نیاز دارد.

البته خواستن، تعیین اهداف و برنامه ریزی در عالم واقع ویژگی هایی دارند که خوب است آنها را رعایت نماییم و آگاهانه پیش برویم.

اولین موردی که باید به آن توجه کنید این است که خواستن بیش از حد و پر و بال دادن زیاد به آنچه میخواهیم و وابسته کردن زندگی و حیات خود به تحقق آن کار اشتباهی است.

نمی گویم که اشتیاق نداشته باشید و با تمام وجود چیزی را نخواهید اما اینکه اصرار داشته باشید بر اینکه بشود و اگر نشود زندگی شما نابود می شود کار درستی نیست زیرا این خواستن بیش از حد توازن کائنات را بر هم می زند و نیروهایی جهت برقراری توازن به کار می افتند و چه بسا شما را از خواسته خود دور می کنند.

همه چیز باید طبیعی باشد، همه چیز باید گام به گام و پله به پله پیش رود، همه چیز تدریجی است. به یکباره رسیدن به چیزی اعتبار بالایی ندارد و دیر یا زود آن را از دست می دهید.

در ادامه به موردی اشاره می کنم که ممکن است در زندگیتان اتفاق بیفتد و مسیرتان را در جهت رسیدن به خواسته هایتان کوتاهتر نماید. 

دومین مورد این واقعیت است که در عالم واقعیت بایستی یک سری تغییرات در جهت تحقق خواسته های شما اتفاق بیفتد که نیازمند تلاش شما و همچنین زمان است. نکته بسیار مهمی که اینجا وجود دارد پیوسته پیگیر بودن برنامه و اقدامی است که برای آن هدف goals در نظر گرفته اید. مشاهده می شود که شما هدفی را تعیین کرده اید، برنامه ریزی کرده اید، اقدام را آغاز می کنید بعد از مدتی که نتایج چشمگیری بدست نمی آورید سست شده و خیلی از قواعد از پیش تعریف شده را نادیده می گیرید انگیزه خود را از دست می دهید لذا آن هدف دورتر و دورتر می شود.

با توجه به تاثیر اثر مرکب در هر کاری باید باور داشته باشید که اقدامات کوچک و پیوسته نتایج شگرفی را به دنبال خواهد داشت.

سومین مورد تمرکز داشتن در هدف گذاری goals و هم راستا تعریف نمودن خواسته های خود در جهت نیل سریعتر، آسانتر و متمرکز تر است.

اگر هدف گذاری goals ما شامل شادی، سلامتی، درآمد و … در یک راستا باشد و با مجموعه اقدامات خود به سمت آنها برویم خیلی موثرتر خواهد بود نسبت به زمانی که هر کدام از موارد فوق را در مسیری جداگانه ای تعریف کرده و پیگیر آنها باشیم. زیرا این باعث عدم تمرکز و به سختی رسیدن به اهدافمان goals می شود.

همه شما با نیت، قصد، اراده و کلماتی چون این آشنا هستید و در زندگی خود نیز آنها را به کار بسته اید. زمانی که فرد برای داشتن چیزی که می خواهد نیت می کند، قصد می کند که آن را داشته باشد و اقدام می نماید. شور و اشتیاق به تنها کافی نیست بلکه فکر و عمل باید در یک راستا باشند.

شما نیت می کنید و چیزی را می خواهید، برنامه ریزی و سپس اقدام می کنید . این نیت شما را به پیش می برد و با تلاش و گذشت زمان آن چیز برای شما تحقق می یابد. زمانی انسان متوجه می شود که اتفاقات بزرگ و عظیمی در زندگی اش در راستای اهدافش goals رخ داده است و حتی از راه هایی بوده که اصلا تصورش را هم نمیکرده است.

وقتی بیشتر تامل می کنیم در می یابیم زمانی که ذهن و روح ما در یک راستا بوده و اهمیت آن موضوع نیز در ذهن ما پررنگ نبوده است  ، اتفاقات چشمگیری برای ما رخ داده است.

آن نیت اولیه شما را گام به گام جلو می برد، مشکلات، موانع را برای شما روشن می سازد همچنان نیازمند تلاش شما و پیگیر بودن شما در تحقق آن است اما گاها به مسیری هدایت می شوید که آن چیز خودبخود برای شما به انجام می رسد،  شاید آن را شانسی بدانید شاید نتوانید تعریفی برای آن ارائه دهید و شاید از خودتان سوال کنید آیا تکرار پذیر است ؟  دوباره برای من اتفاق می افتد؟

پیشنهاد می کنم این موارد را حتما برای خودتان یادداشت نمایید، حس و حال خودتان را در زمان کسب این تجربه ها بنویسید .  اینکه چه چیزی در شما و چه اقدامی در شما باعث کسب این تجربه شیرین شده است؟

آیا به آن هدف بیش از حد نپرداخته بودید و اهمیت آن را در ذهن خود بالا نبرده بودید؟ به مرور که تعداد آنها زیاد می شود باورتان شکل می گیرد و آن را چیزی فراتر از شانس خواهید یافت. آنگاه می توانید فرمول شخصی خودتان را در جذب چنین کمک های ماورایی داشته باشید.

اگر این مطلب برایتان مفید بود آن را به دوستان و عزیزانتان هدیه دهید . 

معنا در شبکه های اجتماعی دنبال کنید

قدرت ذهن

Hananeh

چگونه ذهن بر زندگی ما تاثیر می گذارد ؟

ذهن چگونه اضطراب و نگرانی را در ما ایجاد می کند؟

آیا تصمیمات مبتنی بر منطق را می‌پذیرید یا تصمیمات مبتنی بر احساسات؟

موانع ذهنی چگونه بر اقدام ما اثر می‌گذارند و راهکار مقابله با آن چیست؟

آیا امکان کنترل کردن همه چیز به خصوص آینده وجود دارد؟

ذهن (mind) انسان مخصوصا در این دوره و زمانه که روزانه اطلاعات زیادی را دریافت می‌کند تحت تاثیر دو بار سنگین قرار دارد که ذهن را دچار استرس و تنش می‌کند و زندگی را برای ما سخت و دشوار می‌ سازد . 

این دو بار را باهم بررسی می کنیم : 

1- ذهن (mind) همواره نیاز دارد بصورت منطقی تمام مسائل را حل کند .  این مورد بخصوص در برنامه‌ریزی های بلندمدت برای آینده بسیار حائز اهمیت است . 

منطق به این معناست که اگر “این” باشد آنگاه “آن” می شود. قطعا برنامه‌ریزی چه کوتاه مدت و چه بلند مدت مهم است. اما در نظر بگیرید چه میزان از برنامه‌ریزی‌های صورت گرفته به واقعیت تبدیل شده‌اند. به عنوان مثال ابتدای روز برنامه‌ریزی کنید تا کارهایی را صورت دهید و سپس در پایان روز بررسی نمایید که چه میزان از آن به واقعیت تبدیل شده است. واقعا این کار را انجام دهید. زیرا همواره ممکن است یه سری اتفاقات بیفتند که مسیرهای جدیدی را برای ما باز خواهند کرد. پس قطعیت وجود ندارد.

بنابراین در هر برنامه‌ریزی نمی‌توان بطور قطع ادعا کرد که 100 درصد برنامه تحقق می‌یابد. پس در مورد برنامه‌ریزی های حتی یک روزه عدم قطعیت وجود دارد چه رسد به برنامه‌ریزی بلند مدت . و از آنجا که ذهن نمی‌تواند تمام آینده را تصور کند دچار تنش و نگرانی می‌شود.

2- بلایی که ذهن در ابتدا بر سر خودش و سپس بر سر زندگی ما می‌آورد این است که همواره دوست دارد  همه چیز را کنترل کند.

در برخی موارد که انسان در شرایطی قرار می‌گیرد که باید از محدوده راحت و آشنایش بیرون بیاید،ذهن مبارزه را آغاز می کند زیرا  این شرایط تحت کنترل ذهن نیست و برای ذهن ناآشناست لذا شروع  به ایجاد ترس و نگرانی برای فرد می کند تا او را از انجام آن کار منصرف نماید . ذهن می‌خواهد انسان در مسیری برود که تحت کنترل اوست .

برخی تصور می کنند برای حل این مشکل باید ذهن را کنار گذاشت و می گویند اگر ذهن را کنار بگذاریم و پیرو احساسات باشیم اوضاع  بدتر می‌شود زیرا فکر می‌کنند که تصمیمات احساسی عاقلانه نیستند  … اما این تفکر اشتباه است.

منطق انسان حاصل پردازش اطلاعات زیادی است که وارد ذهن ما می شود. اطلاعات خوب، بد، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و … که منطق ما را می‌سازند. اگر بخواهیم تمامی این اطلاعات را پردازش کنیم چون انسانی منطقی هستیم مشخص است که در نهایت منجر به تصمیم‌‌گیری بدتری می‌شود و این استفاده درستی از منطق نیست.  عاقلانه این است که خودمان را از تمامی این باورها و بارهای سربار بر ذهن آزاد کنیم.

حال سوال این است چطور می توانیم به راحتی کارمان را انجام دهیم و به هدفمان برسیم.

به یاد داشته باشید زمانی که در جریانی قرار دارید (کارمندی، خانواده، اجتماع، …) اگر بخواهید در خلاف جهت جریان حرکت کنید و تقلا نمایید و فشار آورید نه تنها مشکلی را حل نمی‌کنید بلکه موجب آسیب دیدن خودتان نیز می‌شوید.

وقتی در خلاف جهت جریان باشید، ذهن پتانسیل اضافه ایجاد می‌ کند  و قانون تعادل که از مهم ترین قوانین طبیعت است بر هم می‌خورد. قانون تعادل به کار می‌افتد و کاری می‌کند که ما به هدفمان نرسیم و وقایع بد برای ما اتفاق می‌افتد.

راهکار عملی:

گام اول اقدام کردن است. بدانید موانع ذهنی که بر سر راه ما قرار دارند با اقدام کردن از بین می‌روند و حتی اگر از بین هم نروند، باعث می‌شوند ما قوی‌تر شویم.

موانع ذهنی را خود انسان  ایجاد می‌کند. سعی کنید اهمیت آن کار را نزد خودتان کم کنید، آنگاه می بینید که موانع خود به خود از بین می‌روند. 

به عنوان یک تمرین عملی، یک ترس یا نگرانی خود را در روز مشخصی تعیین کنید، یک یادآوری برای خود تنظیم کنید مثلا ده روز دیگر این موضوع را به یاد شما یادآوری کند . از شما بپرسد با آن نگرانی چه کردید ؟ آن نگرانی به چه صورتی حل شد ؟

در اکثر مواقع آن موضوع به راحتی و ساده‌تر از آن چیزی که تصور می‌کردید حل شده است.

باور کنید….

گام دوم این است که اگر نتوانستید موانع ذهنی را برطرف کنید با آنها نجنگید .  زیرا پتانسیل اضافی ایجاد می‌کنید.

روش گذشتن از موانع مشابه روش گذشتن آب در طبیعت است. انعطاف پذیر باشید. راهی پیدا کنید و از کنار مانع رد شوید. ذهن عادت دارد همه چیز را کنترل کند اگر موضوعات در قالب از پیش تعیین شده ذهن نباشد، ذهن نگران می‌شود و آن موانع را بسیار با اهمیت نشان می‌دهد، پتانسیل اضافه ایجاد می‌کند و موجب اضطراب درونیتان می‌شود.

روش خوبی را به شما آموزش می دهم . 

در پایان روز با خود خلوت کنید. به خود بپردازید و ببینید در طول روزی که گذشت چه کرده‌اید؟ چقدر تنش، اضطراب و نگرانی داشته‌اید؟ چقدر پتانسیل اضافی ایجاد کرده‌اید؟ دلایل ایجاد تنش و نگرانی در شما چه بوده و چقدر اهمیت داشته است. تصمیم بگیرید نسبت به دلایل آگاه باشید. 

در پایان باید به این موضوع نیز اشاره کنم .

یکی از باورهای اشتباهی که انسان ها دارند این است که تصور میکنند که می‌توانند محیط خارجی را کنترل نمایند. کنترل کردن یکی از توهمات ذهن بشر است مخصوصا در مورد آینده.

این کنترل کردن یکی از دلایل اصلی ایجاد تنش در ما است. از کنترل کردن اتفاقات دست بکشید و به سیستمی که تصمیم گرفته‌اید در آن زندگی کنید اعتماد کنید .

اگر این مطلب برایتان مفید بود آن را به دوستان و عزیزانتان هدیه دهید . 

معنا در شبکه های اجتماعی دنبال کنید

چگونه نشانه ها را دنبال کنیم

Hananeh

چگونه نشانه ها را دنبال کنیم ؟

آیا نشانه ها  (sign) واقعیت دارند ؟

نشانه ها (sign) چه هستند و چه چیزهایی نشانه است؟ 

چگونه از نشانه ها (sign) در مسیر زندگی خود بهره مند شویم ؟

نشانه ها (sign) چگونه می توانند در پیدا کردن پاسخ سوالات به ما کمک کنند ؟

آیا می توان به نشانه ها اعتماد کرد؟

 

 

اگر سوالات بالا جزو سوالات همیشگی شماست و یا حتی کنجکاوید تا جواب سوالات بالا را بدانید با من تا انتهای این مقاله همراه شوید تا به سوالات شما پاسخ دهم . 

 

انسانها همیشه در طول زندگی خود به دنبال نشانه‌هایی (sign) هستند که به آنها در تصمیم‌گیری هایشان کمک کنند . آنها می خواهند بدانند چطور در جریان آرام زندگی پیش روند و مطمئن شوند که که راه درستی را طی می نمایند و آیا این مسیر به سر منزل مقصود  می‌رسد؟

در همه فرهنگ‌ها نمادها و نشانه‌هایی (signs) وجود دارد که گاها بدشگون یا خوش یمن نامیده می شود . ناخودآگاه به آن نشانه (signs) که بر می خورید حس خوب و یاد بد در شما ایجاد می شود .  به عنوان مثال برخی شکستن آینه را بدشگون می دانند، اگر عطسه‌ای آمد اعتقاد دارند که باید صبر کنند و انجام کار را به تعویق اندازند .

این نشانه ها (signs) غالبا در زمان تصمیم‌گیری رخ می نمایند و ناخودآگاه توجه ما را جلب می کنند . 

نکته اینجاست که آیا همه این موارد نشانه  (signs) هستند ؟ آیا باید به همه این موارد توجه کنیم ؟

 

همه ما اعم از اینکه به نشانه ها  (signs) اعتقاد داشته باشیم یا نه ، به این نمادها توجه می‌کنیم.

به عنوان مثال  وقتی در یک مهمانی دور هم جمع شوید و فردی فال قهوه یا فال حافظ بگیرد، قطعا شما هم مشتاق خواهید بود تا امتحان کنید و بدانید او چه می گوید و یا برخی افراد برای اخذ تصمیمات مختلف استخاره می‌گیرند.

حال به این نکته توجه کنید : 

نشانه‌ها  (signs) به خودی خود مهم نیستند مگر آنکه ما خودمان به آنها اهمیت دهیم.

بنابراین  وقتی این نمادها در مسیر زندگی ما قرار می‌گیرند با خود فکر می کنیم  اتفاق مهمی در حال وقوع است  و باید به آن توجه کرد.

 

بیایید مسئله نشانه ها را با هم بررسی کنیم:

دقت کرده اید ،  در فرهنگ‌های مختلف نمادها و نشانه‌های (signs) مختلفی وجود دارد که ما از بسیاری از آنها خبر نداریم و تحت تاثیر باور آنها نیستیم ولی برای انسان هایی که آن فرهنگ را باور دارند دارای اهمیت هستند.

بنابراین وقتی ما در زندگی به این نشانه ها (signs) برخورد می کنیم برایمان مفهوم و معنای خاصی ندارد زیرا در فرهنگ ما تعریفی برای آن نشانه (signs) نداریم . 

به طور کلی نشانه‌ها (signs) همانند  یک پیچش در جریان زندگی هستند که ما در آن شناور هستیم و به ما  راه جدیدی را  نشان می‌دهند.

اینکه ما چکونه نسبت به این راه جدید واکنش نشان می دهیم و آیا احساسات ما با آن درگیر می‌شود یا خیر نشان می‌دهد که آیا برای ما اهمیت دارد یا ندارد .

جریان زندگی ما از مسیرها و سرنوشت‌های مختلفی عبور می‌کند. در این جریان هزاران انشعاب و راه جدید وجود دارد که هر کدام بیانگر مسیری از زندگی و سرنوشت ما است.

توجه کنید هر بار که انتخابی می کنیم در واقع  وارد یک مسیر جدیدی از زندگی می‌شویم . یک سرنوشت جدیدی با این انتخاب رقم می‌خورد.  اگر وارد مسیر جدیدی شده باشیم و حس کنیم که چیزی تغییر کرده است پس می‌تواند برای ما یک نشانه (signs) باشد. اما اگر آن اتفاق احساسات ما را درگیر نکند نشانه محسوب نمی‌شود.

مثالی میزنم ،  فرض کنید در جلسه خواستگاری، آینه ای بصورت اتفاقی  می‌افتد و می‌شکند، اگر این اتفاق احساس شما را درگیر کند و برایتان عجیب باشد این یک نشانه  (signs) است اما اگر هیچ احساسی ایجاد نکند و به آن توجهی نکنید ، برای شما نشانه (signs) نیست  .

نشانه (signs) یک احساس است . نشانه (signs) احساسات شما را درگیر می کند و قصد دارد بگوید واقعه  عجیب و غریبی در حال رخ دادن است .

زمانی که با یک تصمیم‌گیری روبرو هستیم و به صورت کاملا اتفاقی با یک تصویر، یک مکالمه یا هر چیز دیگری مواجه می‌شویم و احساس ما را درگیر می کند، ما با یک نشانه (signs) روبرو هستیم . این احساس یا نشانه (signs) به ما یک جواب بله یا خیر میدهد و متوجه می شویم که براساس آنچه از درون ما رخ داده است تصمیم خود را گرفته ایم .

شاید از خودتان بپرسید ما بارها تصمیماتی گرفته ایم که اشتباه بوده و نتایج خوبی در پی نداشته است و گاها زندگی ما را نابود کرده است .

ولی  اینطور نیست ،  نگران نباشید ،  در جریان زندگی تعداد زیادی مسیر و سرنوشت وجود دارد و ما آزادی انتخاب داریم و می توانیم مسیر دیگری را انتخاب نماییم که برای ما خوب باشد پس هیچ وقت دیر نمی‌شود.

روح یا همان ذهن ناخودآگاه به جهان اطلاعات دسترسی دارد و می‌داند که تصمیم ما درست است یا خیر.  روح نمی‌تواند توضیح دهد چرا این جواب خوب است یا خیر.  روح از آنجا که به این دنیای بی نهایت سرنوشت دسترسی دارد می‌تواند ما را راهنمایی کند که این کار را انجام دهیم یا خیر .  البته در صورتی که بتوانیم در هیاهوی صدای ذهن، به صدای روح دسترسی پیدا کنیم .

 

راهکار عملی :

برای جواب گرفتن از روح اولین نکته این است که باید سوال واضح و روشنی بپرسیم . باید بتوان به این سوال با بله یا خیر پاسخ داد .

دوم اینکه اگر در مورد موضوعی  در حال توجیه و متقاعد کردن خودمان هستیم و برای انجام آن دلیل و مدرک می آوریم ،  بدانید که جواب روح منفی است  . زیرا اگر مثبت بود ما نیاز به هیچ دلیل و مدرکی نداشتیم . 

با ساکت کردن ذهن به خودمان اجازه دهیم تا صدای ناخودآگاه خود را هر چه واضح تر و شفاف تر دریافت کنیم.

 

به صدای روح خود گوش دهید و از مسیر زندگیتان لذت ببرید . 

 

اگر این مطلب برایتان مفید بود آن را به دوستانتان هدیه دهید . 

معنا در شبکه های اجتماعی دنبال کنید